• وبلاگ : عشق، نغمه‏ي برتر
  • يادداشت : ... و عشق آمد و رفت! ـ شعري: از محمد مهدي؛ برادرم ـ
  • نظرات : 0 خصوصي ، 29 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    سلام عزيز ممنون كه واسم آف ميذاري و منو با وبلاگت آشنا كردي

    فكر كنم اين اولين وبلاگ پارسي بلاگه كه من ميبينم

    ...

    در هر صورت اميدوارم خوب و شاد و پيروز و سر بلند باشي...

    بازم به ما سر بزن

    عاشق تر از اين بودم اگر لظحه ي پرواز
    در دست نجيب تو كليد قفسم بودئ
    عاشق تر از اين بودم اگر عطر نفسهات
    در لحظه ي بي همنفسي ‚ همنفسم بود
    عاشق تر از اين بودم اگر فاصله ها را
    اين آينه ي شب زده رو تكرار نمي كرد
    عاشق تر از اين بودم اگر هق هق ما را
    اين سايه ي سرمازده انكار نمي كرد
    با تو بهترين بودم ‚ همسايه ي خورشيدي
    تو نقش تبسم را ‚ از آينه دزديدي
    عاشق تر از اين بودم اگر در شب وحشت
    مثل تپش زنجره ناياب نبودي
    عاشق تر از اين بودم اگر وقت عبورم
    آنسوي سكوت پنجره خواب نبودي
    عاشق تر از اين بودي اگر ثانيه ها را
    اندوه فراموشي من تار نمي كرد

    سلام.من كه شاعر نيستم كه شعري بسرايم اما مانند عوام مي توانم بگويم كه زيبا بود.موفق باشي!

    دوست من گويا در ارسال آدرس اشتباهي شده

    در هر صورت منتظر شما خواهم ماند...

    در ضمن خونه جديد مباركه...

    ز جام آيينه گون پرتو شراب دميد
    خيال خواب چه داري ؟ كه آفتاب دميد
    درون اشك من افتاد نقش اندامش
    به خنده گفت : كه نيلوفري ز آب دميد
    ز جامه گشت پديدار گوي سينه او
    ستاره اي ز گريبان ماهتاب دميد
    كشيد دانه اميد ما سري از خاك

    دوست عزيز آپم...
    شعر زيبايي بود. ممنون. ميشه به شما لينك بدم؟

    سلام.وبلاگ جديدت خيلي قشنگه مباركت باشه.از اين به بعد هميشه اي جا مي نويسي؟

    مدامم مست مي​دارد نسيم جعد گيسويت
    پس از چندين شکيبايي شبي يا رب توان ديدن
    سواد لوح بينش را عزيز از بهر آن دارم
    تو گر خواهي که جاويدان جهان يک سر بيارايي
    و گر رسم فنا خواهي که از عالم براندازي
    من و باد صبا مسکين دو سرگردان بي​حاصل
    زهي همت که حافظ راست از دنيي و از عقبي

    خرابم مي​کند هر دم فريب چشم جادويت
    که شمع ديده افروزيم در محراب ابرويت
    که جان را نسخه​اي باشد ز لوح خال هندويت
    صبا را گو که بردارد زماني برقع از رويت
    برافشان تا فروريزد هزاران جان ز هر مويت
    من از افسون چشمت مست و او از بوي گيسويت
    نيايد هيچ در چشمش بجز خاک سر کويت

    سلام

    اينجا محرم است و آنجا جهنم...

    اينجا رقيه واعطشا سرمي‏دهد و آن‏سو حرمله سرود پشيماني با خويش نجوا مي‏كند...

    اينجا حسين‏عليه‏السلام، خون فرزند به آسمان هديه مي‏كند و آن‏سو عبيدالله، سرباز از كف مي‏دهد...

    اينجا فرزند حسن‏عليه‏السلام كه نامش قاسم است،‏ جان خويش را فداي حسين‏عليه‏السلام ‏مي‏خواهد و آن‏سو همه غريق درياي حيرت‏اند...

    اينجا همه مي‏دانند كه بهشت را به كف خواهند آورد و آن‏سو كسي نمي‏داند كه ميزبانش جهنم است...

    بگذريم...

    حسين‏عليه‏السلام را بايد سلامي داد از روي تسليم

    جبهه روياروي حسين‏عيه‏السلام را بايد لعنت كرد، لعنتي به بلنداي تاريخ و به عمق ظلم و جهل...

    زيارت عاشورا را بايد پاس داشت، نه آن‏گونه كه ما كرده‏ايم...

    زيارت عاشورا ميثاق غيرت و حميت و خداگرايي جماعت شيعه است كه امروز به فراموشي سپرده شده است...

    ياعلي

    + سروش رهگذر 
    بهت تبريك ميگم...
    وبت عالي شده...مواظب خودت باش...يا حق/

    حالا هي خونه عوض كن!!

    و عشق هيچ نيست جز هوسراني يك جفت دل!

    .......v///…..........

    ………(•)(•)/……..

    .. ooO¤(_)¤Ooo…

    ...acrid.blogfa....

    ....Oooo..............

    .....(....)...oooO...

    ......)..(....(....)....

    .....( _ )....)..(.....

    ...............( _ )....

    ...من اينجا بودم....

    .........................

    عشقِ معشوق غني‌تر ز جنونِ عاشق،


    جهلِ عاشق فراتر ز جمالِ معشوق

    خيلي عالي بود ....خيلي

    ايندفعه خبرم نكردي كه به روز شدي!!!



    تو با من كاري نداري, غريبه
    چرا تنهام نمي ذاري, غريبه
    جاي حسرت جاي غم نشد برام
    يه دفعه شادي بياري, غريبه

    چشمم از چشم تو خونده
    بين ما حرفي نمونده

    مي رم اون دورها كه پيدام نكني
    مي رم اون جائي كه رسوام نكني
    مي رم اون شهري كه عشقت نباشه
    كه ديگه بي كس و تنهام نكني

    چشمم از چشم تو خونده
    بين ما حرفي نمونده

    چشام از غصه مي باره, غريبه
    دل تنهام بي قراره, غريبه
    مث من يه روز مي آي گريه كنون
    كه ديگه فايده نداره, غريبه

    چشمم از چشم تو خونده
    بين ما حرفي نمونده

    شبم از غم پره, بي فردا شده
    خورشيد از كار تو بي صدا شده
    دل نمونده كه تو گولش بزني
    غريبه مشت تو پيشم وا شده

    ............عشق، نغمه‌ي برتر............

    ....Highermelody.Parsiblog.com...

    ..............منم اينجا بودم..............

    .......Highermelody@yahoo.com.......

    عزيزان اين شعر قشنگ براي برادرم بود.

    من كه خودم حال كردم.

    باباي.

     <      1   2