سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چوب معلم گله، هر کی نخوره خله ـ شعری از برادرم محمد مهدی

چوب معلم گله، هر کی نخوره خله

بچه‌ها گریانند

و عیان می‌دانند

اشکِ چشمانِ من از سوزشِ دستانم بود

دستِ آقایِ معلّم، سنگین

اشک از چهره‌ی زردم بزدود؛

 

من از آن نیمه شبِ سردِ غریب

همچنان حیرانم

که بدنبالِ غذا می‌گشتم

تا مگر سیر شود خواهرکِ گریانم؛

 

باز هم سوزش و درد

من و اندیشه‌ی بی‌بابایی

کاش آقایِ‌ معلّم هم بود

کاش او لرزش دستم می‌دید؛

 

همچنان در فکرم...

منم و... خواهرم و... تنهائی

نانِ امشب که رسید،

      کاش دیگر نرسد فردائی... .